روز روانشناس گرامی باد / توی دبیرستان کتاب روانشناسی رو که تو درسام دیدم ، وقتی ورق زدم و خوندمش از همونجا علاقم
به روانشناسی زیاد شد و شروع کردم لابلای کتابهای درسیم کتابهای روانشناسی رو مطالعه کردم …
موضوعاتش خیلی برام جالب بود به قدری که موقع انتخاب رشته دانشگاه همه انتخاب هام رو
روانشناسی زدم و توی انتخاب اولم قبول شدم.
وقتی وارد دانشگاه شدم روز به روز به پیچیدگی این رشته بیشتر پی بردم ، به اینکه آدمها چجوری
رفتار میکنن، چقدر شخصیت، تفکرات، احساسات و هیجان ها با هم متفاوت میتونن باشن.
اینکه چی میشه یه آدم شاد ظرف چند روز به یه آدم افسرده و گوشه گیر تبدیل میشه،
اینکه چطور یه نفر ممکنه ساعت ها توی حموم و دستشویی بمونه و با وسواس دست و پنجه
نرم کنه، چی میشه زن و شوهری که جونشون برای هم در میرفت به جمله مهرم حلال جونم آزاد
میرسن، اضطراب چه جوری یه آدم رو از فعالیت و جامعه دور میکنه و هزاران هزار سوالی که
با خوندن هر پاراگراف از کتابهای درسی تو ذهنم شکل میگرفت.
بعضی وقتها اختلالات و شخصیت های مختلف رو تو آدم های اطرافم میگشتم (عمه شخصیت نمایشی
داره ، داییی پارانوییده ، دوستم جواد ضد اجتماعیه) و ….
سخت ترین قسمت ماجرا بعد از پایان دانشگاه بود و روبرو شدن با مراجعینی که با بعضی
حرفاشون میخواستم گریه کنم ، میخواست داد بزنم از شدت زجری که یک نفر کشیده ،
اما نمیشد و باید فقط بدون واکنش خاص و تحریک احساسات بهشون گوش کرد و با کمال
آرامش بهشون کمک کرد.
از وقتی روان شناس شدم نباید خودم مشکلی داشته باشم ، آخه میدونید :
مردم میگن مگه روان شناس افسرده میشه؟ شکست عشقی میخوره، اضطراب میگیره ؟
نمیدونم شاید درست میگن ولی مگه دکتر قلب، مشکل قلبی پیدا نمیکنه و چشم پزشک، چشمش ضعیف نمیشه…
مصطفی_شیرخدایی
روز روانشناس گرامی باد ❤❤❤