معرفی فیلم سرگیجه “سرگیجه” حاکی از اضطرابها، اختلالات روانشناختی و ترسهاست که نقش اول فیلم از آن رنج میبرد. فیلم سرگیجه
نامزد اسکار بهترین کارگردانی هنری و بهترین صدا بوده است.
آلفرد هیچکاک به عنوان یکی از مسلطترین کارگردانها شناخته شدهاست. به خصوص وقتی در فیلمش پای زن در میان است.
مشخصات فیلم:
معرفی فیلم سرگیجه
- کارگردان: آلفرد هیچكاك
- نویسنده: بوالو-نارسژاک
- سال تولید: 1958
- اختلال شاخص: اختلال ترس مرضی، عقده ادیپ، مسخ شخصیت، اختلالات اضطرابی، شیزوفرنی
- كشور تولیدكننده: آمریكا
سرگیجه (به انگلیسی: Vertigo) فیلمی به کارگردانی آلفرد هیچکاک است. این فیلم که بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای
تاریخ سینما شناخته میشود، در سال ۱۹۵۸ بر اساس رمان فرانسوی از میان مردگان نوشته بوالو-نارسژاک ساخته شد.
بازیگران اصلی این فیلم روانشناسانه، جیمز استوارت و کیم نواک بودند. این فیلم برپایهٔ فیلمنامهای از آلک کوپل و
ساموئل ا. تایلور تهیه شد.
موسیقی متن آن از برنارد هرمان، تدوین آن از جرج توماسینی و مدیریت فیلمبرداری آن بر عهدهٔ رابرت بورکز بود.
فیلم سرگیجه جوایز مهمی از انجمن منتقدان فیلم نیویورک و جشنوارهٔ سن سباستین گرفت.
شهرت سرگیجه در حرکتِ دوربینی بود که هیچکاک برای القای حس سرگیجه ابداع کرده بود: زوم و عقبکشیدنِ همزمانِ
دوربین فیلمبرداری، این کار عمق صحنه را مخدوش میکرد و بعداً به ترفند «دالی زوم» معروف شد.
هیچکاک فیلم سرگیجه را شخصیترین فیلم کارنامهاش خواندهاست. فیلمی که یکی از مضامین موردعلاقهٔ هیچکاک، یعنی
عشق به مثابهٔ یک وسواس را بررسی میکرد. عشقی که زن و مرد را ویران میکند.
معرفی فیلم سرگیجه – داستان
فیلم، ماجرای اسکاتی فرگوسن (استیوارت)، پلیسی است که در جریان یک تعقیب و گریز به دلیل سرگیجه نمیتواند
مأموریتش را درست انجام دهد و در نتیجه بازنشسته میشود. رفیقی قدیمی از او میخواهد مراقب همسرش مادلن
«نوواک» باشد که اخیراً رفتارش عجیب و غریب شدهاست. اسکاتی وارد ماجرایی پررمزوراز میشود.
فیلم سرگیجه به شخصیت خود آلفرد هیچکاک برمیگردد و به نوعی بازتاب شیوه رفتاری وی در برابر یک زن و ترس و
تلاش او برای به کنترل در آوردن یک زن میباشد.
فیلم سرگیجه یک تریلر رمانتیک، درباره یک رابطه عاشقانه هولناک و عشق به یک توهم است.
هیچکاک با فیلمهای تم تماشاگری جنسی معروف بوده است و این فیلم یکی از آنهاست..
“اسکاتی” یک مرد با نقاط ضعف فیزیکی و جسمانی میباشد (ترس از ارتفاع و ناراحتیهای پشت)،
که از نظر روانشناسی با عقده روحی که دارد عاشق تصویر یک زن میشود؛ آن هم نه هر زنی بلکه یک زن ایدهآل که
پسنده آلفرد هیچکاک هست.
وقتی “اسکاتی” نمیتواند آن زن را داشته باشد راهی دیگر پیدا میکند و سعی میکند تا به آن زن شکل بدهد،
ظاهر او را تزئین کند و او را آموزش دهد و مو و ظاهرش را آرایش کند تا اینکه او شبیه زنی میشود که میخواست.
اما زنی که او درست میکند و زنی که میخواهد، یک شخصیت هستند.
اسم او جودی (با بازی کیم نوآک) است و استخدام شده بود تا نقش زن رویایی را بازی کند؛
“مادلین” که بخشی از یک نقشه قتل هست که “اسکاتی” حتی به این قضیه مشکوک هم نشده بود.
وقتی او به این موضوع پی میبرد که گول خورده است و خشم او غیرقابل کنترل می شود و شروع به فریاد زدن میکند:
” آیا او تو را آموزش داده … آیا … ؟ “
این موضوع یک پارادوکس و مغایرت روحی در اواسط فیلم “سرگیجه” بوجود میآورد. مرد دیگر،
گاوین (با بازی تام هلمور)، بعد از این همه مدت با آن زن طوری بوده که “اسکاتی” هم میخواستد باشد
و بعد از اینکه داستان فیلم جلو میرود زن واقعی، جودی، وفاداریاش را از “گاوین” به “اسکاتی” تغییر میدهد
و به او وفا میکند. در انتهای فیلم هم میبینیم که او این بازی را نه به خاطر پول بلکه به عنوان فداکاری
برای عشق انجام داده است.
آلفرد هیچکاک احساسات عمیق انسانی را مثل ترس، احساس گناه و هوس را در کاراکترها و شخصیتهای معمولی
قرار میدهد و آنها را در تصاویر به جای حرفها توسعه میدهد.
معمولترین شخصیت آلفرد هیچکاک یک مرد بیگناه هست که اشتباهی متهم شده است .
مطالب مرتبط
یک دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
عالیه این فیلم